مولا علی(ع) در یک تقسیمبندی کلی مردم را به دو دستهی خواص (اقلیت) و عوام (عموم و اکثریت) تقسیم کرده و ضمن برشماری ویژگیهای هر کدام، بر ضرورت جلب خشنودی تودههای اکثریت جامعه یعنی عموم مردم، به جای توجه و عنایت ویژه به خواص تأکید فرمودهاند. مقصود ایشان از خواص افراد پرمدعا، کم بازده، مفترص و رانتخوار و رانت جو که از قدرت مالی و احیاناً اجتماعی خاصی برخوردار بوده و در همه حال به دنبال پرکردن جیب خود از بیتالمال و یا به دستآوردن فرصتهای دنیوی میباشند و البته حاضر به پرداختن کوچکترین هزینه نیز نیستند.
حضرت علی(ع) خشنودی و جلب افکار عمومی تودههای متوسط و ضعیف جامعه(اکثریت) را باعث از بین رفتن اثر خشم خواص دانسته و عامه مردم را ستونهای استوار دینی و نیروهای ذخیره دفاعی میداند.
« ... خواص جامعه، همواره بار سنگینی را برحکومت تحمیل میکنند، زیرا در روزگار سختی یاریشان کمتر و در اجرای عدالت از همه ناراضیتر و در خواستههایشان پافشارتر و در عطا و بخششها کم سپاستر و به هنگام منع خواستهها دیرعذرپذیرتر ودر برابر مشکلات کماستقامتتر میباشند.»
دشتی، محمد(1384) ترجمهی نهجالبلاغه، تهران: چاپالهادی، صفحه 408
این بار دومی است که وسایل زندگی خود را در گوشهای از خیابان چیدهاند و تمام تلاش خود را برای پنهان شدن از نگاه سنگین عابران کنجکاو به کار میگیرند.درباره خانوادهای حرف میزنیم که این روزها مهمان بیپناه بهشت زهرا شده و در فاصلهای 500 متری از ضلع شرقی ایستگاه متروی حرم مطهر زیر یک درخت توت اسباب اثاثیه خود را تلنبار کردهاند.دو دختر و مادرشان درون چادر نشستهاند، پدر خانواده هم که پنجاه و شش ساله است، میگوید: از بیست و پنجم اسفند و وقتی پولی برایمان باقی نماند تا رهن و اجاره خانه را پرداخت کنیم، ناچار به این محل آمدهایم.
این خانواده تا مدتی قبل در آپارتمانی 45 متری در سرآسیاب ملارد زندگی میکردند. آنها برای اجاره خانه یک میلیون تومان پول پیش داده بودند و ماهی 250 هزار تومان هم اجاره پرداخت میکردند، اما وقتی پدر خانواده از کار بیکار شد، اجارهها هر ماه پس از ماه دیگر عقب افتاد و در حالی که زمان قرارداد به پایان رسیده بود صاحبخانه تصمیم گرفت یک میلیون تومان به پول پیش خانه اضافه کند، آنها هم که نمیتوانستند از پس پرداخت اجاره خانه بربیایند ناچار وسایلشان را بار ماشین کرده و به این محل آمدند تا بلکه مسئولان وضع آنها را دیده و فکری به حالشان کنند.
مرد میانسال ادعا میکند تراشکار است، اما به بیماری صرع مبتلاست و هرازگاهی به خاطر حمله عصبی تشنج به سراغش میآید.
مرحوم آیتالله حسنعلی اصفهانی مشهور به «شیخ نخودکی»بر خواندن نمازهای روزانه در اول وقت تأکید بسیار داشت و این نخستین وصیت او به فرزند خویش بود. این عارف حقیقی میگفت: اگر آدمی یک اربعین به ریاضت پردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین، «هَبَاء مَّنثُورًا» خواهد شد. (اشاره به آیه 23 سوره فرقان و به معنای پراکندهشدن ذرات غبار در هوا)
جناب شیخ فرزندش را بر تهجد و نماز شب سفارش میکرد و میگفت: «بدان که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیدهام، به برکت بیداری شبها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به ذراری (فرزندان) ارجمند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.»
نقل است جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت: سه قفل در زندگیام وجود دارد و سه کلید از شما میخواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان!
جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟!
امام حسین علیهالسلام:
فى بَیانِ ما یَحدُثُ فى زَمَنِ ظُهورِ المامِ الحُجَّةِ علیهالسلام : وَ لَتَنزِلَنَّ البَرَکَةُ مِنَ السَّماءِ اِلَى الرضِ حَتّى اِنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقصِفُ مِمّا یَزیدُ اللّهُ فیها مِنَ الثَّمَرَةِ وَ لَتُوکَلُ ثَمَرةُ الشِّتاءِ فِى الصَّیفِ وَ ثَمَرَةُ الصَّیفِ فِى الشِّتاءِ وَ ذلِکَ قَولُهُ تعالى: «وَ لَو اَنَّ اَهلَ القُرى آمَنوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الرضِ وَلکِن کَذَّبُوا»؛
در بیان آنچه هنگام ظهور امام زمان علیهالسلام رخ مى دهد : برکت از آسمان به سوى زمین فرو مى ریزد، تا آنجا که درخت از میوه فراوانى که خداوند در آن مىافزاید، مى شکند. (مردم) میوه زمستان را در تابستان و میوه تابستان را در زمستان مى خورند و این معناى سخن خداوند است که: (و اگر مردمِ آبادى ها ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، برکتهایى از آسمان و زمین به روى آنان مى گشودیم، لیکن تکذیب کردند)
الخرائج و الجرائح ج2 ،ص849
یکی از یا ران امام خمینی (ره) فرمودند : مادر شهیدی از اهواز برای ملاقات آمده بود ، نامه ای نیز نوشته ولی موفق به دیدار امام نشده بود . دو سه روزی در همان حوالی مانده و سپس به اهواز برگشته و نامه ای نوشته بود که ای امام من به تهران آمدم ولی موفق به دیدار و ملاقات شما نشدم . امام با دست خط خود روی این نامه نوشته بودند : ((تا این مادر شهید را به ملاقات من نیاورید ، من به ملاقات کسی نمی آیم .))
- برداشتها یی از سیده امام خمینی قدس سره ج1 صفحه191